گنجینه پنهان در سینه یاران
جمع آوری خاطرات شهداء و ایثارگران کوی نیرو
درباره وبلاگ


به وبلاگ گنجینه پنهان خوش آمدید. ارزش زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست. مقام معظم رهبری شما می توانید از ادامه دهندگان آن باشید، همت کنید... از همه‌ی یاران تقاضا می‌کنیم که خاطرات خودشان را دریغ نکنند؛ زیرا دریغ ‌کردن خاطرات به نوعی به فراموشی‌ سپردن دوران جنگ است.
نويسندگان

افطار کبود 5 و آخرین قسمت

نگهبان ها بدون هیچ مکالمه ایی ما را به سمت آسایشگاه مان هدایت کردند. به قاطع سه رسیدیم و من دیگر توان حرکت نداشتم، همان ابتدای قاطع و نزدیک آسایشگاه 17 چشمم تار شد و به زمین خورده و از حال رفتم.



ادامه مطلب ...

افطار کبود 4

فرمانده و همراهان وارد شدند و یکی یکی دوستان به وسط صحنه دعوت شدند. و پس از مختصر بازجویی که با توضیحات زندانبانان قاطع همراه بود، ضیافت اصلی آغاز شد و چوب فلک به میان آمد و پذیرایی شروع شد و با باتوم های دستی که آنرا با کابل های قوی تقویت کرده بودند و به صُنده(شیلنگ) معروف است به کف پا هایی که با چوب فلک بالا نگه داشته شده بود ضربات شدیدی وارد می کردند و در ادامه به کف پا اکتفا نکرده و هر جا که در دسترس بود نواخته می شد.



ادامه مطلب ...

افطار کبود 3

اولین سؤال نگهبان عراقی این بود که آن کسی به سمت راست خزید و پنهان شد که بود؟ در یک توافق نانوشته هر چهار نفر وجود فرد دیگری غیر از خودمان را انکار کردیم. اما نگهبان را قانع نکرد و همچنان اصرار داشت که اگر نام او را بگویید در مجازاتتان تخفیف داده می شود. ما خود را دام افتاده می دیدیم، حالا که عراقی ها بیش از این نتوانستد بچه ها را شناسایی کنند، لزومی نبود نام کس دیگری برده شود و تخفیف مجازات نیرنگی نیست که ما آز آن غافل باشیم، دسته جمعی انکار کردیم و فی الحال، پیش پرداخت مان را با یکی دو سیلی دریافت کردیم.



ادامه مطلب ...

افطار کبود 2

با توجه به اینکه معمول بود نگهبان ها بعد از آمارگیری، برای ساعتی اردوگاه را ترک می کردند، تصمیم گرفته شد بلافاصله بعد از آمارگیری جلسه سرگروه ها تشکیل شود.



ادامه مطلب ...

 

 

افطار کبود 5 و آخرین قسمت 

نگهبان ها بدون هیچ مکالمه ایی ما را به سمت آسایشگاه مان هدایت کردند. به قاطع سه رسیدیم و من دیگر توان حرکت نداشتم، همان ابتدای قاطع و نزدیک آسایشگاه 17 چشمم تار شد و به زمین خورده و از حال رفتم. 

 



ادامه مطلب ...

 

 

 

افطار کبود 4

فرمانده و همراهان وارد شدند و یکی یکی دوستان به وسط صحنه دعوت شدند. و پس از مختصر بازجویی که با توضیحات زندانبانان قاطع همراه بود، ضیافت اصلی آغاز شد و چوب فلک به میان آمد و پذیرایی شروع شد و با باتوم های دستی که آنرا با کابل های قوی تقویت کرده بودند و به صُنده(شیلنگ) معروف است به کف پا هایی که با چوب فلک بالا نگه داشته شده بود ضربات شدیدی وارد می کردند و در ادامه به کف پا اکتفا نکرده و هر جا که در دسترس بود نواخته می شد.

 



ادامه مطلب ...

 

 

افطار کبود 3

اولین سؤال نگهبان عراقی این بود که آن کسی به سمت راست خزید و پنهان شد که بود؟ در یک توافق نانوشته هر چهار نفر وجود فرد دیگری غیر از خودمان را انکار کردیم. اما نگهبان را قانع نکرد و همچنان اصرار داشت که اگر نام او را بگویید در مجازاتتان تخفیف داده می شود. ما خود را دام افتاده می دیدیم، حالا که عراقی ها بیش از این نتوانستد بچه ها را شناسایی کنند، لزومی نبود نام کس دیگری برده شود و تخفیف مجازات نیرنگی نیست که ما آز آن غافل باشیم، دسته جمعی انکار کردیم و فی الحال، پیش پرداخت مان را با یکی دو سیلی دریافت کردیم.

 



ادامه مطلب ...

 

 

 

افطار کبود 2

با توجه به اینکه معمول بود نگهبان ها بعد از آمارگیری، برای ساعتی اردوگاه را ترک می کردند، تصمیم گرفته شد بلافاصله بعد از آمارگیری جلسه سرگروه ها تشکیل شود. 



ادامه مطلب ...
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 23 صفحه بعد
پیوندهای روزانه



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 114
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 261
بازدید ماه : 555
بازدید کل : 21424
تعداد مطالب : 334
تعداد نظرات : 138
تعداد آنلاین : 1

چاپ این صفحه